در تپههای «آهنگران»
گفتوگو با صادق آخوندی رزمندهای که در عملیات مرصاد حضورداشته است (قسمت دوم)
از نیروهای منافقین اسیر هم گرفتید؟
آنقدر از ایران به نیروهایشان بد گفته بودند که نمیخواستند اسیر بشوند. در سر پل ذهاب اردوگاهی بود به نام «شیلین» بعدازاین همه درگیریها از کوهها پایین آمدیم. تشنه و گرسنه جمع شدیم تنها یک ژ ۳ و یک آر. پی.جی داشتیم. دمدمای غروب بود یکی از بچهها هراسان آمد و گفت: فرمانده را همراه ۵، ۴ نفر از نیروی منافقین دیدم.
یکی از رزمندهها اسلحه را برداشت و بقیه با دستخالی محاصرهشان کردیم و وقتی فهمیدند محاصره شدند، ضامن نارنجک را کشیدند؛ یک دختر و چند تا مرد بودند، خودشان را از بین بردند. آنقدر مغزشان را شستشو داده بودند که اگر دست نیروهای نظام ایران بیفتند شمارا اعدام و شکنجه میکنند. به همین خاطر بود که نمیخواستند زنده دست نیروهای ایرانی بیفتند. خیلیها اینطور بودند و خیلی دیگر کپسول سیانور استفاده کردند.
چگونه به منطقه غرب اعزام شدید؟
از طریق خدمت سربازی، سه ماه در «صفر چهار» بیرجند آموزش دیدم، بعد آموزش به منطقه اعزام شدم و کرمانشاه. آن روزها اسمش را به باختران عوض کرده بودند. از کرمانشاه ما را به اسلامآباد فرستادند و دو سه ساعت در پادگان «اللهاکبر» همراه گردان بودیم و ازآنجا به سر پل ذهاب اعزام شدیم که تقریباً یک روز آنجا بودیم، سپس به سره راه نفت شهر جایی رسیدیم و ازآنجا بهراحتی «خانقین» عراق را میدیدیم؛ سهراه نفت شهر جزو ایران بود که دست عراق افتاده بود و بعد از «نفت شهر» خانقین عراق بود. تقریباً ۵، ۴ ماه آنجا بودیم و سپس به قصر شیرین اعزام شدیم.
دلیل عقبنشینی چه بود؟ تعداد و تجهیزات کمی داشتید؟
بله تعداد و تجهیزات ما از نیروهای دشمن کمتر بود. اصلاً فکر نمیکردیم بخواهند عملیات کنند. مثلاً فرض کنید که جلوی دو نفر آدم بیست نفر بیایند و مقابلشان قرار بگیرند. در منطقه سلاح سبک مانند ژ ۳، کلاش آرپیجی و دوشکا بود و توپ ۱۰۶ و خمپاره ۶۰ با دو نفربر برای احتیاط. وقتی میبینی که دارد حمله میشود و سلاح و نیروی نداری نمیتوانی خط را نگهداری. عملیاتشان یکدفعه و هجومی بود. همه ماندند که چهکار کنند و تنها راه عقبنشینی بود.
وقتی تماس گرفتید که اوضاع وخیم است، چه پاسخی میدادند؟
ما گزارش میدادیم که چنین تحرکاتی است. بعد از گزارشها تا انجام عملیات زمان زیادی برد تا اجازه بدهند که توپخانه استفاده شود.
از چه ارگانهایی برای مهار هجوم آمدند؟
بسیج، سپاه، نیرو هوایی ارتش. خداوند شهید شیرودی را رحمت کنند در آن زمان این عملیات را به عهده گرفت.
در زمان جنگ همه باهم کار میکردند، همه بودند، حالا کار ندارم یک عدهای آن زمان اجازه نمیدادند بچههایشان به جبهه بیایند حالا هر عقیدهای که داشتند بحثش جداست.
اگر فروغ جاویدان انجام نمیشد، ایران در آن منطقه میخواست عملیات انجام دهد؟
خیر، قبل از حمله منافقین ما در تپههای «آهنگران» عملیات کردیم. در سر پل ذهاب شب، بچهها را چراغ خاموش سوار کردند و به منطقه بردند.
یادم میآید عدهای پلاک نداشتند و برای اینکه بعد از شهادت شناسایی شوند، داخل جیبها، پشت و زیر جیب، نشانی میگذاشتند. منطقه را زیاد میکوبیدند، انگار ستون پنجم به آنها خبر داده بود که ممکن است اتفاقی بیفتد.
نزدیک ۱:۳۰ بامداد دستور دادند که برای عملیات نیروها را به داخل کانال هدایت کنید. آن شبی که میخواستیم عملیات کنیم، شب گلولهباران بود. عراق رگبار بسته بود و بچهها ترکش میخوردند. خمپاره شصت صدایی ندارد فقط یکچیزی کنارت میخورد و منفجر میشد. تعداد زیادی از بچهها با خمپاره شهید شدند چون متوجه نمیشدند.
چند ساعت طول کشید که بچهها جمع بشوند و داخل کانال بروند. مسافتی را رفتند که بلافاصله دستور آمد برگردید عملیات لو رفته است تقریباً سه بامداد که همه بچهها در کانال بودند. نیمی از گردان در زمان برگشتن شهید و یا به خاطر تاریکی گم شدند؛ چند تن از فرماندهها برگشتند تا جاماندهها را جمع کنند.
واقعاً خیلی طول کشید زمانی که برگشتیم فهمیدیم ما در آنجا طعمه بودیم تا حواس دشمن به ما جلب بشود و از جای دیگر ضربه اصلی را بزنند. ارتفاعات دست عراق بود چون دیدش خیلی بهتر بود، از اهداف عملیات این بود که ارتفاعات را از عراق بگیرند. حدود دوهفتهای گذشت که حمله فروغ جاویدان انجام شد.
ورزش رزمی را چه زمانی آغاز کردید؟
قبل از اینکه به سربازی بروم از ۱۵ سالگی شروع کردم و در جبهه هم در پشت خاکریز به بچهها آموزش میدادم.
اگر حرفی مانده منتظر شنیدن آن هستیم.
اینکه قدر این انقلاب را بدانیم از زمانی که آغاز شد خون زیادی ریخته شد، قدر شهدا را بدانیم قدر رهبری بزرگوار و شهدای گمنام را بدانیم؛ شهدایی که نه مادری و نه پدری بر سر نزارشان دیده نمیشود. شما موظفی که یک قبر را بهعنوان برادرت برداری، به دیدارش بروی.
زندگی و آسایش ما، همهاش مدیون شهدا است. نمیتوانیم چیزی را جبران کنیم، بااینکه میدانم برایشان ارزش قائلید ولی سعی کنید ارزش بیشتری قائل باشید.
مصاحبه: صالح اکبری
بخش فرهنگ پایداری تبیان