خاطرات شهدا

هر کس خودش بهتر می‏داند چه کاره است

آتش دوشکای دشمن به سوی ما که در کانال گیر افتاده بودیم، تمامی نداشت. حاج علی فردپور آرپی‏جی به دست از کنارم گذشت. صفا و اخلاصش زبان‏زد بود.

خطاب به همه فریاد می‏زد:«ناراحت نباشید، الآن خاموش می‏شود» و همین جملات روحیه‏ی قابل توجهی به نیروها می‏بخشید.

شب قبل با او صحبت کرده بودم. وقتی همه در حال آماده کردن تجهیزات بودیم، از او پرسیدم:«به نظر شما من شهید می‏شوم؟» گفت:«نمی‏دانم ، هر کس خودش بهتر می‏داند چه کاره است!» این جواب برایم جالب بود. راست می‏گفت، مثل روز برایم روشن بود که مال این حرف‏ها نیستم! در حالی که هر که مرا می‏دید فکر می‏کرد شهید خواهم شد و تقاضای شفاعت می‏کرد.

حاج علی فردپور از تپه سرازیر شد تا سنگر دوشکا را از نزدیک مورد هدف قرار دهد. سنگر بتونی بود و در زاویه‏ای قرار داشت که انهدامش بسیار سخت شده بود و اگر این سنگر منهدم نمی‏شد، مجبور به بازگشت بودیم و عملیات «عاشورا ۲» به یک عملیات ایذایی محدود تبدیل می‏شد. حاج علی فردپور به نزدیکی سنگر دوشکا رسید، موشک‏هایش را شلیک کرد و دیگر از او خبری نشد. هوا که روشن شد، پیکر مطهر حاج علی، در نزدیکی سنگر دوشکای دشمن، در حالی که رو به آسمان لبخند می‏زد، دیده می‏شد.

پس از تحمل یک تشنگی طاقت فرسا، به مواضع شب قبل بازگشتیم و پیکر شهید حاج علی فردپور تا سال‏ها در شهادتگاهش ماند.

فرآوری: عاطفه مژده


منبع: ساجد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا