درب مزار
-
خاطرات شهدا
آقا مهدی و بسیجی
یک روز آقا مهدی می خواست وارد مقر لشگر شود. دژبان که یکی از بچه های بسیجی بود، جلویش را…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
باز نمیگردی
از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد. برای عملیات مهمات کم داشتند. رفته بود توی فکر. پیرمردی آمد و کنارش ایستاد.…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
راز انگشت و انگشتری که سالم ماند
یکی از اعضای گروه تفحص شهدا روایت کرده است: چند روزى مىشد اطراف منطقه کانىمانگا در غرب کشور کار مىکردیم و مشغول تفحص پیکر…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
کنار قبر برادرم
در عملیات کربلای ۱ ( که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد ) جهت شرکت در مراسم تشییع و…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
درد میکشم و به خدا نزدیک میشوم
در مرحله دوم عملیات بازی دراز، رزمندگان اسلام در محاصره تانکهای دشمن قرار میگیرند. دشمن با گلوله های مستقیم توپ…
بیشتر بخوانید »