خاطرات شهدا

از سربازی سپاه ترویج تا سرداری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

محمداسماعیل کوثری آخرین فرمانده لشکر خط‌شکن محمد رسول‌الله(ص) در دفاع مقدس از رزمندگان و فرماندهان شناخته شده جنگ تحمیلی است. اما شاید کمتر کسی بداند که کوثری در جریان پیروزی نهضت اسلامی حضرت امام خمینی(ره) جزو انقلابیون پر کار بود و در کنار شهید محمد بروجردی و گروه توحیدی صف به فعالیت‌های مسلحانه علیه رژیم طاغوت می‌پرداخت. در آستانه ۲۲ بهمن ماه سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، گفت‌وگوی ما با این رزمنده و انقلابی پیشکسوت را در قالب روایت زیر پیش رو دارید.

  انصراف از دانشگاه

من سال ۳۴ در تهران متولد شدم. خانه‌مان در منطقه دولاب قرار داشت. در خیابان شکوفه زندگی می‌کردیم و اتفاقاً خانواده شهید اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها هم در نزدیکی خانه ما در کوچه کرمان زندگی می‌کردند. یادم است پدر ایشان یک وانت سرچرخه داشت و با آن بار جا به جا می‌کرد. البته من آن موقع نمی‌دانستم که ایشان پدر شهید وصالی هستند.

سال ۵۴ در دانشگاه تهران قبول شدم. قبلش تصور خاصی از محیط دانشگاه نداشتم، اما بعد از ورود به آنجا دیدم متأسفانه محیط دانشگاه دچار ناهنجاری‌هایی است که با تربیت مذهبی و اسلامی ما جور درنمی‌آید. لذا از ادامه تحصیل انصراف دادم و ۲۲ اردیبهشت ۵۵ به خدمت سربازی رفتم. آن زمان کسانی که معدل بالای ۱۴ داشتند را به سپاه ترویج آبادانی می‌فرستادند. من هم در همین سپاه ترویج مشغول به خدمت شدم.

 توحیدی صف

از زمانی که قصد ورود به فعالیت‌های سیاسی داشتم، دوستان و آشنایان گروه‌های زیادی را به من معرفی می‌کردند. اما همیشه دنبال گروهی بودم که پیرو اسلام ناب محمدی باشد. نهایتاً توانستم چنین جوی را در گروه توحیدی صف که افرادی چون شهید محمد بروجردی در آن حضور داشتند، پیدا کنم. توحیدی صف یک گروه مسلحانه بود. ما حتی در سال ۵۷ به قم رفتیم و از آنجا سلاح‌هایی چون کلت را به تهران آوردیم. یادم است با سه‌راهی‌ها بمب درست می‌کردیم و در اختیار سایر انقلابیون قرار می‌دادیم. حتی طرح ترور یکسری از عوامل رژیم را چیده بودیم که سرعت تحولات انقلاب فرصت عملی شدن این طرح‌ها را نداد. ما آن روزها در خیلی از درگیری‌ها و اتفاقات ورود داشتیم اما چون ورزشکار بودم، آمادگی جسمانی‌ام باعث می‌شد خیلی وقت‌ها از مهلکه فرار کنم.

 فوتبالیست تیم ابومسلم

فوتبال ورزش تخصصی من بود. قبل از خدمت سربازی تا حد تیم ملی جوانان هم پیش رفتم. در سربازی هم برای تیم ابومسلم بازی می‌کردم. این تیم آن زمان مطرح‌تر از الانش بود. ورزش روحیه جوانمردی را در ما تقویت می‌کرد و به جهت ادامه فعالیت‌های انقلابی مشتاق‌تر و مصمم‌تر می‌شدیم.

 خاطرات روزهای انقلاب

در چند روز منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی سرعت تحولات و اتفاقات واقعاً بالا بود. روز ۱۹ بهمن ماه که همافرها به دیدار حضرت امام رفتند، شمشیرها از رو بسته شد. شبش تلویزیون تصاویر ضبط شده از تشریف‌فرمایی حضرت امام را نشان می‌داد که یکی از گاردی‌های حاضر در میان نظامیان نیروی هوایی توهینی به امام می‌کند و درگیری از همانجا شروع می‌شود. مردم به محض شنیدن صدای تیراندازی از داخل ستاد نیروی هوایی به کمک آنها می‌شتابند. ما هم که اسلحه و بعضی از امکانات را داشتیم، رفتیم به کمک همافرها و با گاردی‌ها درگیر شدیم. شامگاه ۲۰ بهمن و روز ۲۱ بهمن درگیری‌ها به اوج خودش رسید. ما در خیابان پیروزی وارد عمل شده بودیم و یکی پس از دیگری پایگاه‌های رژیم توسط مردم و انقلابی‌های مسلح تسخیر می‌شدند. هر محیط نظامی هم که سقوط می‌کرد، سلاح‌ها دست مردم می‌افتاد. منافقین هم از فرصت استفاده  و اقدام به جمع‌آوری سلاح می‌کردند که یادم است تعدادی از آنها را گرفتیم و خلع سلاح‌شان کردیم. روز ۲۱ بهمن ماه آخرین پایگاه‌های رژیم طاغوت سقوط کرد. ساعت ۱۴ عصر روز ۲۲ بهمن ماه هم که شهید محلاتی صدای انقلاب را از رادیو اعلام کردند و به این ترتیب انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.


منبع: جوان انلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا