خاطرات شهدا

اسارت در وزارت دفاع عراق

مردی که رویاهای صدام را بر باد داد (قسمت دوم)


در (قسمت قبل) دلیل علت حمله خلبان شهید، دوران را درک کردیم و حال نحوه حمله شهید دوران و ناامن ساختن بغداد را بررسی می‌کنیم.

سرانجام هواپیما در طول باند پرواز با حداکثر سرعت به حرکت درآمد و لحظه‌ای بعد، خود را در دل آسمان یافتیم. دقایقی بعد، دو فروند هواپیمای دیگر نیز باند پرواز را ترک گفته و به ما ملحق شدند. چیزی نگذشت که به صورت یک دسته پروازی با رهبری سرهنگ خلبان شهید عباس دوران (که یکی از برجسته‌ترین خلبانان نیروی هوایی بود) در موقعیت‌های مناسب در کنار هم قرار گرفتیم.

شهید عباس دوران، انسان والایی بود؛ شوخ طبع و با روحیه. قبلاً هم با او به مأموریت رفته بودم اما این بار، او را جدی تر و مصمم تر از گذشته می‌دیدم.

او کمتر حرف می‌زد اما به هنگام لزوم، جدی و کلامش قاطع بود.

روز قبل که جهت هماهنگی و کارهای مقدماتی پرواز به منظور تعیین مسیر و هدف از روی نقشه و تعیین تجهیزات لازم به اتاق توجیه (بریفینگ) رفته بودیم، به من گفت: «اگر خدای ناکرده برای هواپیما سانحه‌ای پیش آمد، سعی کن از صندلی پران خودت استفاده کنی؛ اما ابداً حق نداری دکمه صندلی پران مرا برای ترک هواپیما بزنی.»

چیزی از شروع پرواز ما نگذشته بود که به مرز رسیدیم. در همین حال، به منظور فریب دادن، هواپیمای سوم با انجام یک پرواز انحرافی بر فراز نوارمرزی، از دسته پروازی جدا شد و به پایگاه بازگشت. برای مخفی ماندن از رادارهای دشمن، ارتفاع را کم کردیم و به محض ورود به خاک عراق، آرایشمان را تغییر دادیم.

تمامی رادارهای دشمن، ما را در دید خود داشتند و آژیر وضعیت قرمز در بغداد به صدا درآمده بود. در یک لحظه متوجه موشکی شدم که به طرف هواپیمای ما شلیک شد اما خوشبختانه به هواپیما اصابت نکرد. عباس از طریق رادیو اعلام کرد مواظب هواپیماهای دشمن باشیم تا خطری از بالا ما را تهدید نکند.

در طول مسیر، تکان‌های خفیفی را که حاکی از شلیک ضد هوایی دشمن بود احساس کردیم. از این رو، هواپیما را از مسیر اصلی که با سدی از آتش مسدود شده بود و در آن صبح زود، به وضوح دیده می‌شد، کمی انحراف دادیم و به مرکز شهر بغداد رسیدیم. تا اینجا، مهم‌ترین قسمت مأموریت ما که عبور از دیوار دفاعی و شبکه آتش ضد هوایی دشمن و ورود به محدوده بغداد بود، انجام شده بود.

هنوز همه در خواب راحت بودند که غرش سهمگین هواپیماهای ما سکوت بغداد را در هم شکست. از دور، در ضلع جنوبی شهر، دکل‌ها و تأسیسات پالایشگاه «الدوره» نمایان شد.

اینک به هدف رسیده بودیم. با ایجاد سرعت، سمت، ارتفاع و زاویه مناسب و با یک شیرجه، تمامی بمب‌هایمان را بر روی هدف رها کردیم. پرده سیاهی از دود و آتش، شهر را در خود پیچید. سریعاً گردش به راست کردیم و در همین حال، صدای انفجار مهیبی که ناشی از برخورد موشک به هواپیما بود، مرا به خود آورد. از طریق رادیو به عباس گفتم:

«ما مورد اصابت قرار گرفته‌ایم.» تمامی نشان دهنده‌ها وضعیت اضطراری را نشان می‌دادند. دود غلیظ ناشی از آتش بال و بدنه، وارد کابین شد. چند مایلی از شهر دور نشده بودیم که هواپیما به کلی، تعادل خود را از دست داد. صدای خلبان دیگر دسته پروازی که از رادیو شنیده می‌شد از وضعیت بعد هواپیما خبر می‌داد.

شهید دوران

سریعاً حالت پرش به خود گرفته، از عباس خواستم برای خروج از هواپیما آماده باشد. او که اعلام آمادگی مرا برای بیرون پریدن از هواپیما شنید، زودتر از من دکمه مربوط به صندلی پران مرا فشرد و من دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، در حالی که از سر و صورتم خون جاری بود و دنده و کتفم به شدت آسیب دیده بود، خود را در وزارت دفاع عراق، در محاصره نیروهای امنیتی رژیم بعث یافتم. قبل از هرچیز، از وضعیت همکارم جویا شدم. در پاسخ به من گفتند که او از هواپیما خارج نشد. بی اطلاعی از سرنوشت عباس، به شدت نگرانم کرده بود. پس از بهبود نسبی، بازجویی‌های روزانه از من آغاز شد.

در پاسخ به بسیاری از سۆال‌هایشان، اظهار بی اطلاعی می‌کردم و روزی نبود که از کتک و شکنجه آن‌ها بی نصیب باشم. در بازجویی‌ها و ضمن سۆالات آن‌ها دریافتم که عباس، هواپیمای در حال سقوط را به یکی دیگر از تأسیسات مهم عراق کوبیده و به افتخار شهادت نایل آمده است و متوجه شدم که این حرکت او، هراس عجیبی در دل عراقی‌ها ایجاد کرده است.

رادیو جمهوری اسلامی ایران در برنامه‌ای که صدایش در عراق شنیده می‌شد، از شخصیت والای شهید عباس دوران، تجلیل به عمل آورده بود و همین موضوع، باعث شد عراقی‌ها فشارهای زیادی را بر من تحمیل کنند تا درباره شخصیت و خصوصیات او، اطلاعات بیشتری به دست آورند که تلاششان را بی نتیجه گذاشتم. تنها شانس من این بود که از طرف صلیب سرخ، ثبت نام شده بودم.

دود سیاهی که در بامداد ۳۰ تیرماه ۶۱، از «الدوره» بر می‌خاست، رۆیاهای سیاسی صدام را برآشفته و ترفندهای تبلیغاتی وی را در مقابل چشمان وحشت زده خبرنگاران خارجی مستقر در هلت های بغداد، نقش بر آب ساخت.

تشکیل اجلاس سران غیر متعهد در بغداد، به علت عدم امنیت این شهر، منتفی اعلام شد و با لغو اجلاس بغداد، قدرت تاکتیکی و نقش استراتژی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به عنوان اهرم فشاری در تحقق اراده سیاسی و حاکمیت ملی و حفظ اعتبار نظام ما، در اذهان عمومی منطقه و جهان، مورد تأکید مجدد قرار گرفت.

راوی: سرگرد خلبان آزاده، منصور کاظمیان


منبع: جام جم آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا