
بغض و حسرت در این سو و هلهله و شادی در آن سو
خرمشهر در چهارم آبان ماه ۱۳۵۹ سقوط کرد. در بیستوپنجمین روز از شروع رسمی جنگ تحمیلی، شهری که رقابتی دیرینه با بندر بصره عراق داشت، بالاخره به دست دشمن افتاد. سقوط این شهر نقطه عطفی در تاریخ جنگ به شمار میرود. هرچند عراق از ابتدای شروع جنگ به شهرهایی چون بستان، سوسنگرد، مهران و… دست یافته بود، اما خرمشهر با جمعیتی بیش از ۲۰۰هزار نفر و با مراودات تجاری بسیار، لقمه دندانگیری تا این جای جنگ برای بعثیها به شمار میرفت. سالگرد سقوط خرمشهر را فرصتی دانستیم تا گذری کوتاه به آخرین لحظات مقاومت خونین شهر داشته باشیم.
برخی سقوط خرمشهر را سوم آبان ماه و برخی چهارم و برخی پنجم آبان میدانند. این اختلاف نظر به خاطر مقاومتهای پراکندهای است که در گوشه و کنار شهر صورت میگرفت و با توجه به تعدد نیروهای حاضر در صحنه، کسی دقیقاً نمیتواند بگوید که خرمشهر در کدام یک از این روزها سقوط کرده است. آنچه مشخص است از سی ام مهرماه که مدافعان به حاشیه کارون رانده شدند و اغلب نقاط غربی شهر به دست بعثیها افتاد، به لحاظ نظامی شهر سقوط کرده بود،اما ایستادگی مردانه مدافعان باعث شد تا دشمن نیز اعلام پیروزی خود را تا دست نیافتن به مسجد جامع به تعویق اندازد.
صبح چهارم آبان ماه تقریباً مسجد جامع و کوچههای منتهی به کارون در دست مدافعان بود. حلقه محاصره تنگ شده بود و لحظه به لحظه فشار دشمن بیشتر میشد. یکی از مدافعان خرمشهر میگوید: وقتی آفتاب روز چهارم آبان غروب کرد، کار دیگر تمام شده بود. محمد جهان آرا نیروها را از سنگرهایشان فراخواند و در مسجد جامع جمع کرد. گفت که باید به آن طرف شط برویم. دیگر مهماتی هم برایمان باقی نمانده و جز مسجد جامع سنگر مطمئن دیگری در اختیار نداریم.
هر کدام از مدافعان با سلاحهای سبکی که برایشان باقی مانده بود خود را به کارون رساندند و هر کس با هر وسیلهای که در اختیار داشت، به کوت شیخ رفت. کوت شیخ محلهای در ساحل شرقی کارون بود که به آبادان وصل میشد. آنجا تنها نقطهای از خرمشهر بود که هرگز سقوط نکرد و تا لحظه بازپسگیری شهر از دست دشمن، خط پدافندی نیروهای ایرانی در برابر بعثیها به شمار میرفت.
بعد از اعلام خروج مدافعان از خرمشهر، هنوز اندک رزمندههایی وجود داشتند که در گوشه و کنار بخش غربی مقاومت میکردند. در کتاب «خرمشهر از اسارت تا آزادی» میخوانیم:«غروب پنجم آبان ماه بخش غربی کاملاً سقوط کرده بود… اما کسی جرئت باور کردن ماجرا را نداشت… از مجروحان هنوز در شهر مانده و اسیر چنگال بعثیها شده بودند… در آخرین دقایق غروب، دو، سه نفر با شنا از آن طرف خودشان را به بخش شرقی رساندند.»
از شامگاه پنجم آبان ماه دیگر هیچ مدافعی در بخش غربی باقی نمانده بود. عراق پل ارتباطی بین خرمشهر و آبادان را منهدم کرده و رزمندهها در بخش شرقی شهر و خصوصاً در کوت شیخ به بخش ویران شده غربی شهر نگاه میکردند. در همین حال و هوا بود که جهان آرا جمله معروف خود را برزبان جاری کرد:«اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس میگیریم، مراقب باشیم ایمانمان سقوط نکند.»
با سقوط خرمشهر شرایط برای آبادان نیز سخت شد. خرمشهر چسبیده به آبادان و تنها از طریق کارون از آن جدا میشد. هرچند آبادان هرگز سقوط نکرد، ولی اشغال بخش غربی خرمشهر، عراق را برای تسخیر آبادان امیدوار کرده بود. اشغال خرمشهر آنقدر برای عراقیها مهم بود که داستانهایی از حضور صدام در مسجد جامع شهر و خواندن نماز شکر در آن گفته میشد. همچنین حضور شخص صدام در بخش انتهایی پادگان دژ خرمشهر نیز گزارش شده است.
غروب غمناک روزهای چهارم و پنجم آبان ماه ۱۳۵۹، دو احساس متضاد در این سو و آن سوی کارون وجود داشت. در بخش غربی سربازان بعثی هلهله میکردند و دربخش شرقی رزمندگان با بغض و حسرت به ویرانههای شهرشان نگاه میکردند. شهری که تا روز قبل روی خاک زخمیاش میجنگیدند، حالا زیر پوتینهای دشمن له میشد،اما این پایان کار نبود. پس از ۱۹ ماه که جبهه ایران با اتحاد سپاه و ارتش و رفتن بنیصدر قویتر شد، ابتدا آبادان از محاصره خارج شد و سپس در سوم خردادماه ۱۳۶۱، خرمشهر آزاد شد.
منبع: روزنامه جوان