
دوئل با یک جنگنده
مروری بر زندگی شهید کریم امراهی
یک روز قبل از شهادت به مادرش گفت: «مادر، نمیدانم چکار کردهای که من شهید نمیشوم؟ حلالم کن؛ مادرش در حالی که اشک امانش نمیداد، گفت: پسرم شیرم حلالت باشد، من از تو راضیام.»

کریم امراهی یازدهم شهریور ماه سال ۱۳۳۲ در روستای «قره قشلاق» سلماس چشم به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد و سپس برای مدتی ترک تحصیل کرد و به شغل بنایی پرداخت. پس از مهاجرت به سلماس به همراه خانوادهاش با «شکوفه اختری» ازدواج کرد که ثمره این ازدواج چهار فرزند است.
اختری میگوید: «قبل از ازدواج، ایشان را به خاطر اخلاق خوبی که داشتند میشناختم. در میان خانواده فردی لایق بود. بعد از ازدواج در مدرسه «امیرکبیر» سلماس شبانه تحصیل کرد و تا دوم راهنمایی پیش رفت.» اوایل انقلاب تحصیل را رها و برای پیروزی انقلاب تلاش کرد. در تمامی راهپیماییهای ضدطاغوتی شرکت و در تامین احتیاجات مردم کوشش زیادی کرد.
«در زمان خدمت به خاطر روحیه انقلابیاش تعدادی از جوانان را به خدمت سپاه جذب کرد. زمانی که به منزل میآمد، بیشتر از یکی دو ساعت نمیماند و میگفت: باید بروم، بچهها تنها هستند. پیرو سخنان امام (ره) و مسئولان بود و به گفتههای آنها عمل میکرد. خدمت در سپاه و جبهه را هم یک وظیفه شرعی میدانست.»
اولین دوره آموزشی خود را در «پادگان خاصاران» تبریز به پایان برد. ابتدا مسۆولیت بررسی پایگاههای سلماس را برعهده داشت و پس از مدتی، معاون محور «خناون» شد و چندین سال در این محور مشغول خدمت بود و سپس مسۆول این محور شد. چون منطقه کردستان آلوده بود، شب و روز نداشت و کار و زندگیاش را در مبارزه و فعالیت در پایگاهها و نگهبانی در خیابانها میگذراند. پس از مدتی به گردان حضرت رسول(جندالله) منتقل شد و معاون آن گردان شد. سالها فرماندهی گردان امام حسین (ع) را بر عهده داشت تا این که در سال ۱۳۶۵ فرمانده «گردان جندالله» سلماس شد. میگفت که «من وقتی فرماندهی این گردان را عهدهدار میشوم، در حقیقت امنیت کردستان و سلماس را بر عهده میگیرم و اجازه نمیدهم هیچ یک از محرومین منطقه از دست حزب دموکرات زجر بکشند.»
کریم با سمت فرماندهی گردان امام حسین (ع) در مناطق حاج عمران، سردشت و کربلای ۲ فعالیتهای زیادی را انجام داد.
کاظمی از همرزمان امراهی میگوید:«در منطقه سردشت، عراق تک زده بود و ما دو روز در محاصره دشمن بودیم ولی با راهنماییها و شجاعتهای امراهی دشمن نتوانست داخل پایگاه شود. به دستور وی اسلحهها را زمین گذاشتیم و با نارنجک به مبارزه ادامه دادیم و با تدبیری که کریم اندیشید، موفق به از بین بردن هفت نفر و گرفتن ۲۸ نفر اسیر شدیم و مقدار زیادی غنایم و مهمات جنگی نصیب ما شد.»
قنبرپور دیگر همرزمش میگوید:«کریم فردی متواضع و لایق در فرماندهی بود به طوری که هر وقت نیاز میشد و دستور پاکسازی منطقه میرسید، حتی در شب، خطر را به جان میخرید. هنگام استراحت نیروها را در مسجد برای نماز و سخنرانی برادران فرهنگی جمع میکرد و اعتقاد داشت که آگاهی و معرفت و معنویت در بالا بردن روحیه جوانان نقش اساسی دارد. فردی منظم، صبور، متقی، معتقد به ولایت فقیه و خستگیناپذیر بود.»
یکی دیگر از همرزمانش نقل میکند:«در یکی از مناطق عملیاتی حاج عمران، هواپیماهای عراقی از ارتفاع پایین روی سرما مانور میدادند و با مسلسل هواپیما شلیک میکردند. چون منطقه فاقد پدافند هوایی بود رزمندگان با سلاحهای سبک به آنها تیراندازی میکردند. در این موقع کریم با آر.پی. جی به سوی یکی از هواپیماها شلیک کرد که مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد.
همسرش میگوید: «به اسلام،روحانیت و قرآن ایمان داشت. بچهها را به مساجد و دعای کمیل میبرد و به آنها سفارش میکرد که نسبت به نماز،درس خود و اهداف انقلاب و امام کوشا باشید و راه و رسم انقلاب را بیاموزید.
تیموری دیگر همرزم امراهی میگوید: «بعد از انجام ماموریتی در مهاباد، طی پیامی از آنجا به طرف سلماس حرکت کردیم. شب گردان شب را در پادگان «سلیمان خاطر»،گذراند و کریم به مقر گردان قدر در «کردوان» رفت. صبح فرمان حرکت داده شد و به سمت منطقه دوستان حرکت کردیم. ساعت ۵ بعد از ظهر نهم شهریورماه سال ۱۳۶۸ به آن جا رسیدیم. کریم از گردان جدا شد تا ادوات را در محلی به نام «میدانار» مستقر کند. پس از مدتی ناگهان صدای شلیک آر.پی. جی شنیده شد که بعد از آن تیراندازی هم شروع شد و کریم به همراه چند نفر از نیروهایش به شهادت رسید.
کریم امراهی دهم شهریورماه شال ۱۳۶۸ در روستای «دوستان» منطقه کتبان و در حین پاکسازی منطقه از حزب دمکرات به شهادت رسید و پیکر پاکش در سلماس به خاک سپرده شد.
حضور گسترده مردم در تشییع پیکر شهید امراهی باعث شد خاکسپاریاش چهار ساعت طول بکشد.
منبع: ایسنا