
سر شهادت
در شهادت سری است که فقط شهیدان از آن آگاهند و ما چه میدانیم که شهیدان چگونه به مرحلهای رسیدند که کارشان فقط برای رضای حق بود، نمازشان بوی بندگی میداد، دعایشان بوی دلتنگی کوچههای کربلا میداد و هنگام شهادت ذکر یازهرا (س) به لب داشتند.

دنیا دیگر در دیدگانش کوچکتر از آن بود که خود را دلبسته آن کنند، آخر آنان معنی عشق را فهمیدند و جاذبه زمین قدرت آن را ندارد که به سالکان عشق قانونهای مادی را دیکته کند و ما آدمیان با اینکه هزاران کتاب در وصف عشق نگاشتهایم، هنوز نمیدانیم عشق چیست.
چه خوش است که انسان به مرحلهای برسد که یقین خواندش و در این حال، فرشتهها برایت لونگ شرمندگی میاندازند و منادی رجیم از ناسپاسی خود در درگاه حق تعالی گریان میشود و بر خود هزاران لعنت میفرستد.
آری مقام شهادت در گستره ولایت رقم میخورد و شهید «حمید صالح نژاد» پیش از اینکه به شهادت برسد نیز شهید بود؛ او دیگر تاب دنیا را نداشت و میخواست با خون خود باران رحمتی بر این زمین سله بسته دنیا که مثل منی در آن فرو رفتهام، فرود آید.
ما تا روزی که ندای زلزال بر کوهها افکنده میشود، شرمنده خون شهیدان خواهیم بود، شهید را باید شهید وصف کند نه آن کسی که هنوز در کلاس آغازین بندگی درمانده و هر آینه با تبصره توبه قبول میشود.
شهیدان عاشق خدا شدند و عشق را نردبانی برای رسیدن به او ساختند و خونشان بهای پروازشان بود و آنان مهمان ویژه خدا شدند و اکسیر عند ربهم یرزقون پاداش این چنین مهمانی خواهند بود.
گر چه در باغ شهادت را بستهاند ولی نگهبانی به نام «لیاقت شهادت» بر آن نهادهاند تا که دوستان را با دم ولایی خود از روزنه سعادت به پیش یاران سلامگو راهنمایی کنند، و این من جا مانده از قافله شهیدان در حسرت این چنین مقامی اشک ذلت بر گُرده ندامت میخورم و در آرزوی پرواز به پرستوی بهاری غبطه میخورم و شب را به امید فردایی که شاید من هم لیاقت آسمانی شدن یابم سر میکنم.
در مقدمه، به دنبال پاسداشت نعمتهایی هستیم که در پرتو سالهای جهاد و شهادت نصیب یک ملت گردیده است. با این وصف، وظیفه ماست تا در برنامهریزیهای فرهنگی مربوط به گرامی داشت یاد شهدا، با نگاهی فراتر از یک یادآوری، به اصل درونی شکرگذاری از این نعمت الهی توجه داشته باشیم. بررسی دستاوردهای علمی، صنعتی، امنیتی، معنوی و . . . جنگ تحمیلی البته به فرصتی بیش از این مقال نیاز دارد.
آنچه که باید نگرش ما را به خود معطوف دارد، نحوه ابراز شکر و سپاس به ساحت آفرینندگان این دوران طلایی است. وظیفه ما در قبال شهدا نیز مقولهای جدا از آنچه بیان شد، نیست. سپاس به ساحت شهیدان وادی عشق و ایمان را نمیتوان تنها با چاپ چند پوستر و نصب پارچه نوشتههای کلیشهای ادارات و نهادها و غبارروبی از مزار آلالهها ابراز کرد.
آنچه تشکر ما را نسبت به نعمتی که حاصل رشادت و جانبازی فرزندان عاشورایی حضرت روحالله است، معنا میبخشد، حرکت در راستای آرمانها و مطالباتی است که شهدا به خاطر آن از هستی مادی خود گذشتند.
شاید اغلب شهدای دفاع مقدس از سن پایین و تحصیلات متوسط کلاسیک برخوردار بودند (که البته باید با توجه به شرایط همان روز مورد ارزیابی قرار بگیرد) اما چه کسی است که وصیت نامهها و دلنوشتههای شهدا را خوانده باشد و آنها را شهیدان راه بصیرت لقب ندهد؟ کدام شهید را سراغ دارید که در مواجهه با این پرسش که چرا خانواده و زندگی و جوانی و موقعیتهای مادی خود را رها کرده و به دنبال سرنوشتی به ظاهر نامعلوم رفته است، پاسخی قانع کننده نداشته باشد؟
بالاترین شاخص در اثبات بصیرت شهدا، درک صحیح از اولویتهای عصر خود است. آنها با دل پاک و ایمان مستحکم و ذهن حقطلب خود بصیرت دینی و انقلابی یک جوان مسلمان ایرانی را به زیبایی ترسیم نمودند.
چه بسا افرادی که با ادعای روشنفکری و صاحب نظری و غیره یا به بهانه اشتغالات و پرداختن به مسائل دست چندمی و کم اولویتی مانند خدمت به ارباب رجوع! و پرکردن سنگرهای اقتصادی و علمی و سیاسی و غیره، حتی برای یک لحظه در هیچ عملیاتی سلاح به دست نگرفتند.
از فرماندهان رشیدی چون چمرانها، صفویانها و صالحنژادها گرفته تا یک رزمنده تکاور بسیجی، هر یک به تناسب شرایط خود میتوانستند خدمت در عرصههای دیگر انقلاب را بهانهای برای عدم حضور مستقیم در ستیز در معرکههای آتش و خون قرار بدهند و امروز نیز با ژستی انقلابی به طلبکاری از نظام و مردم روی بیاورند.
پس خدایا ما را در ادامه این راه سخت یاری فرما و توفیق رسالت زینبگونه را بما عطا بفرما. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار.
منبع: ساجد
نویسنده: سید عزیزالله پژوهیده