خاطرات شهدا
منافق گوش بریده
یکی از منافقین به جای اسیر در بین آزادهها نفوذ کرده بود. او کوچکترین موضوعی که در ارودگاه اتفاق میافتاد، گزارش میداد. یک روز چهار نفر از بچّهها او را گرفتند، دهانش را بستند و به دستشویی بردند و یکی از گوشهایش را با تیغ بریدند و کف دستش گذاشتند.
هر چند که این کار برای آن ۴ نفر گران تمام شد، امّا چنان درسی برای آن منافق گوش بریده شد که دیگر آن طرفها آفتابی نشد!