
چمران کراوات نزد + عربی + جایزه + دو رکت نماز
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان. چمران کروات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هجده. بالاترین نمره.
دکتر چمران یک عربى جدید توى این مدرسه درست کرد
اوایل که آمده بود لبنان، بعضى کلمههاى عربى را درست نمىگفت. یک بار سر کلاس کلمهاى را غلط گفته بود. همهى بچهها همان جور غلط مىگفتند. مىدانستند و غلط مىگفتند. امام موسى مىگفت «دکتر چمران یک عربى جدید توى این مدرسه درست کرد»
چپ و راست برای کشتنش جایزه گذاشته بودند
چپىها مىگفتند «جاسوس آمریکاست. براى ناسا کار مىکند.» راستىها مىگفتند «کمونیسته.» هر دو براى کشتنش جایزه گذاشته بودند. ساواک هم یک عده را فرستاده بود ترورش کند. یک کمى آن طرفتر دنیا، استادى سر کلاس مىگفت «من دانش جویى داشتم که همین اخیراً روى فیزیک پلاسما کار مىکرد.»
سید، دو رکعت نماز بخوان درست مىشه
تصمیم گرفتم بروم پیشش، توى چشمهاش نگاه کنم و بگویم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مىخوام برگردم.» مگر مىشد؟ یک هفته فکر کردم، تمرین کردم. فایده نداشت. مثل همیشه، وقتى مىرفتم و سلام مى کردم، انگار که بداند ماجرا چیست، مىگفت «علیک السلام» و ساکت مىماند. دیگر نمىتوانستم یک کلمه حرف بزنم. لبخند مىزد و مىگفت «سید، دو رکعت نماز بخوان درست مىشه.» راست مىگفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمىکرد. دکتر نقشهاى مى ریخت. مىرفتیم وسط محاصره. محاصره را مىشکستیم و مىآمدیم بیرون.