خاطرات شهدا

تکرار صحنه کربلا

محمود قائمی جانباز ۷۰‌درصد شیمیایی از جهرم استان فارس است، هنوز هم وقتی حرف می‌زند، یاد ایام جنگ برایش تازگی دارد. این «تیربارچی» امروز از حال و هوای محرم در جبهه‌ها می گوید.

 

نقطه مشترک محرم و جبهه را کجا دیدید؟

جبهه خودش تکرار صحنه کربلا بود و محرم سال ۶۱ هجری قمری دوباره در ایران تکرار شد. آن شهادت ها و آن اتفاقات و آن صحنه ها همه اش تکرار محرم الحرام بود. وقتی به ما می گفتند که در روز عاشورا برای پاسداری از امام، از همدیگر سبقت می گرفتند، ما متوجه منظورشان نمی شدیم اما در جبهه این حقیقت را گوشت و پوست مان حس کردیم و مشاهده کردیم. شاید امروز کسی نتواند حرف مرا درک کند اما همین حرفها چیزی جز واقعیت نبود.

ارادت بچه های جبهه و جنگ به امام حسین و عاشورا بسیار باورنکردنی بود. مثلا در سنگری که جا برای نشستن نبود، همه چیز را در یک طرف جمع می کردیم و در فضای خالی باقی‌مانده برای امام حسین عزادای می کردیم. یک رزمنده خوب در هیچ شرایطی از ذکر نام امام حسین دور نمی شد. در هر شرایطی به یاد سیدالشهدا بودیم چه در زمانی که در سنگر کمین حضور داشتیم و چه در زمانی که عقب تر بودیم. نمی دانم آن روزها را چطور وصف کرد.

یک شب محرم در سنگر را بازگو کنید.

یک شب، حاج آقا آهنگران آمد در خیمه گاه امام حسین، با آن نوای دلنشین شروع به خواندن کرد: «نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسین ات اینجا خفته». من در صف اول و با لباس نظامی در حال عزاداری بودم. تازه از خط برگشته بودیم و بعد از این مراسم هم به شلمچه رفتیم.

عاشورا و جبهه در کنار هم چه جیز را برای شما تداعی می کند؟

نام جبهه، جنگ و جانبازان با امام حسین اجین است. اما این دو واژه شهدای عصر عاشورای جهرم که واقعا مظلومانه به شهادت رسیدند را در ذهن و من و جهرمی‌ها زنده می کند.

می توانید از این شهدا بگویید؟

یک اتوبوس که فرمانده هان و رزمنده هان در حال طی مسیر بودن توسط منافقان ربوده شدند و سر همه شان را از تن جدا کردند.

۱۳ رزمنده جهرمی که میانگین سنی آنها به بیشتر از ۱۷ سال نمی رسید در عصر عاشورای سال ۱۳۶۲ در جنگل های میاندواب مهاباد آذربایجان غربی، به دست منافقین به شهادت رسیدند. منافقین پس از شهادت ۱۳ رزمنده حاضر در اتوبوس، راننده آن را آزاد تا شرح این جنایت را به دیگران برساند.

اولین شهید این اتوبوس «مصطفی رهایی» است در بخشی از وصیت نامه خود می نویسد: «دستور دهید که وقتی تشییع می شوم دستهایم را از تابوت بیرون بگذارند و پلکهایم را باز بگذارند تا مردم بدانند کورکورانه بدین راه نرفته ام.»

شهید سید مهدی صحرائیان، شهید سعید اعظمی، شهید حمیدرضا یثربی، شهید سید مسعود مروج، غلامعباس کارگرفرد، شهید محمود زارعیان، شهید حمید مقرب، شهید ابراهیم یاعلی، شهید کرامت اله اقناعی، شهیداسد اله رزمدیده، شهید بمانعلی ناصری تنی از شهدای عصرعاشورا هستند که توصیف حال عاشورایی هر کدام مثنویی است.

گفتنی است شهید محمد روغنیان(مصطفی زاده) در عاشورای سال ۱۳۴۵ شمسی در آبادان چشم به جهان گشود و در دامان خانواده ای با فضیلت رشد کرد. در سی ام تیرماه ۱۳۶۱ اولین بار پایش به جبهه باز شد و در «عین خوش» رحل اقامت افکند.

همچنین معروف است «حمید مقرب» یکی دیگر از این شهدای عصر عاشورای سال ۱۳۶۲ دقایقی پیش از شهادتش این کلمات را تحریر کرده است:

«خدایا! هیاهوی بهشت را می بینم، چه غوغایی است! حسین علیه السلام به پیشواز یارانش آمده چه صحنه ای، چه شکوهی!… خدایا به محمد بگو پیروانش حماسه آفریدند، به علی (ع) بگو شیعیانش قیامت به پا کردند، به حسین (ع) بگو، خونش در رگها همچنان می جوشد، بگو از آن خون ها سرو روئید، ظالمان سروها را بریدند، اما باز سروها روئیدن گرفتند.»

مصاحبه: سامیه امینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا