خاطرات شهدا

ماووت، زیر ۱۵ درجه

وی به قدری به شهید باکری علاقه و ارادت داشت که حتی بعد از شهادتش، زمانی که فرماندهی لشکر عاشورا را بر عهده گرفت تا مدت های نامه ای را از طرف خودش امضا نمی کرد و امضا می زد «از طرف آقا مهدی باکری».

پس از شهادت مهدی باکری فرمانده محبوب و شجاع لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات بدر، همه فرماندهان سپاه و لشکر به دنبال گزینه ای برای فرماندهی لشکر می گردند. انتخاب سختی است. آقا محسن چندین جلسه با فرماندهان لشکر برگزار می کند. آخرسر به این نتیجه می رسند که «امین شریعتی» جوان لاغراندام جنوبی فرمانده لشکر دلاور آذربایجانی ها شود. آقا محسن وقتی به او خبر می دهد که باید به لشکر عاشورا بروی و فرماندهی لشکر را به عهده بگیری، امین آقا تنها یک جمله می گوید: من بروم جای مهدی باکری؟!

از این سردار عاشورایی، عکسی دیده نشده در منطقه ماووت عراق، ارتفاعات الاقلو و در جریان عملیات «بیت المقدس ۲» در دی ماه سال ۱۳۶۶ گرفته شده است. به گفته محققان جنگ در آن برهه از زمان گاهی دمای هوا به ۲۰ درجه زیر صفر می رسید.

سردار امین شریعتی در این منطقه وضو گرفته است؛ یکی از کارهای شایسته وی این بود که هر جا صدای اذان را می شنید، همان جا باید نمازش را اقامه می کرد حتی در وسط جاده.

فرماندهی در کنار فرماندهان

سردار شریعتی خود از دوره فرماندهی و حضور در عملیات هایش می گوید: بعد از عملیات طریق القدس فرمانده تیپ عاشورا شدم و تا عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) این مسئولیت را داشتم. بیشتر نیروهای این تیپ رزمنده های آذربایجان بودند. شخصیت های بزرگواری همچون شهیدان تجلایی، توتونچی و یاغچیان از رزمندگان این تیپ بودند. البته در این تیپ نیروهایی از استان های دیگر همچون فارس و خراسان نیز داشتیم. شهید شوشتری یکی از فرماندهان گردان های این تیپ بود.

بعد از عملیات بیت المقدس قرار بر این شد که هر تیپ بر اساس نیروهای استانی سازمان دهی بشود. بدین ترتیب تیپ عاشورا به رزمنده های آذربایجانی به فرماندهی سردار شهید مهدی باکری سپرده شد و من به قرارگاه رمضان رفتم.


در عملیات خیبر بنده مسئول قرارگاه حنین شدم که یگان های امام رضا (ع)، نصر و قمر بنی هاشم (ع) با این قرارگاه عمل می کردند. هدف قرارگاه در این عملیات تصرف القرنه بود.

فرماندهی لشکر عاشورا

زمانی که عملیات بدر آغاز شد، من جانشین آقا عزیز در قرارگاه قدس بودم. در تقسیم کاری که با ایشان انجام داده بودیم قرار شد من به خط بروم و آقا عزیز در قرارگاه بماند. اتفاقاً لشکر عاشورا نیز در همان عملیات با قرارگاه ما عمل می کرد و من مأموریت داشتم در کنار آقا مهدی باکری باشم. من از ابتدای عملیات تا زمانی که می خواستیم از دجله عبور کنیم در کنار آقا مهدی بودم.

در عملیات بدر شرایط سختی پیش آمد. با آقا مهدی تصمیم گرفتیم به آن سوی دجله و پیش رزمنده ها برویم. یک پل عابر پیاده نفررو روی دجله نصب شده بود. وقتی خواستم از روی پل عبور کنم یک توپ اتریشی به کنار پل اصابت کرد و آنجا مجروح شدم و من را به عقب منتقل کردند. ۲۴ ساعتی عقب بودم که خودم را به زور به خط رساندم. وقتی رسیدم خبر دادند آقا مهدی به شهادت رسیده است.

دو سه هفته پس از اتمام عملیات و شهادت آقا مهدی، محسن رضایی با بچه های لشکر عاشورا جلسه گرفت و به این نتیجه رسیدند که بنده به آن لشکر بروم و فرماندهی آن را بر عهده بگیرم.


منابع: فارس/دفاع پرس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا