فرمانده فروتن(انسان خاکی)
یکی از رزمندگان میگوید: از من خواسته شد که در جنگ القصیر که زیر آتش تک تیراندازهای حرفه ای افغانی بود و در صفوف نیروهای داعش میجنگیدند، برای کمک به برادران در مأموریت انتقال موشک وارد منطقه شوم.
وقتی به مکان مورد نظر رسیدم، فرمانده شهید«علی صبرا» به استقبال آمد و مأموریت را برایم توضیح داد هیچ کس در بین ما نمی دانست که او فرمانده کل بود.
با یکدیگر موشک ها را، زیر آتش تک تیراندازهای دشمن حمل کردیم و او همیشه در جلو بود و با استواری و تلاش و آرامش کار می کرد.
هر کجا که میرفت با خود جا نماز کوچک، قرآن و مهر را در جعبه مخصوص حمل می کرد.
روز پیروزی در جنگ«القصیر»
همه برای جشن پیروزی رفتند و ما ماندیم تا سلاح و مهمات را جمع کنیم، وقتی برمی گشتیم او را با رزمندگان دیگر دیدیم.
از یکی از دوستانم پرسیدم-در حالی که همرزم خود را نشان میدادم-: این جوان کیست؟
گفت: حاج ابو حسن، فرمانده کل یگانهای موشکی است، اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: از شدت تواضع او، من این مسئله را در طول این مدت نفهمیدم.
نزدیک حاج ابو حسن شدم و پیشانی او را بوسیدم و گفتم: چه زمانی به شهدا ملحق میشوی؟ لبخند زد و گفت: هیچ کس به شهادت نمی رسد، مگر سعادتمندان بزرگوار.
و اکنون امروز خبر شهادت او به من رسید و تعجبی هم نکردم چرا که فقط امثال حاج ابو حسن، لایق شهادت هستند.
گوارا باد شهادت،بر تو ای فرمانده