من دیده بان هستم
-
خاطرات شهدا
من دیده بان هستم
سرش را انداخته بود پایین و راست شکمش را گرفته بود و می رفت؛ مسؤول گروهان فرستاده بودش که بیاید…
بیشتر بخوانید »
سرش را انداخته بود پایین و راست شکمش را گرفته بود و می رفت؛ مسؤول گروهان فرستاده بودش که بیاید…
بیشتر بخوانید »