اهواز
-
خاطرات شهدا
خاطرات شهید باقری(۱)
۱- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد .…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
همان اول کاری جا زد
خاطره زیر را یکی از رزمندگان دفاع مقدس برایمان تعریف کرده است که خواست نامش را محفوظ نگه داریم. سال…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
زیر باران اشک
در عملیات کربلای ۵ از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم . اما از آن که بادگیر…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
خاطرات خورشید جبهه (۱)
متنی که می خوانید خاطراتی است که مقام معظم رهبری از دوران جنگ و جبهه نقل کرده اند. ما میتوانیم…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
آخرین دیدار
روز اول فروردین ۸۳ بود که علیرضا گفت میخواهد به اردوگاه فرات برود چون شنیده بود اوضاع آنجا اصلاً خوب…
بیشتر بخوانید »