عراقی
-
خاطرات شهدا
جواب دندان شکن
عراقی ها گشته و پیدایش کرده بودند. آورده بودندش جلوی دوربین برای مصاحبه، صورت بدون مویش، صدای بچه گانه ش،…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
جگر شیر نداری، سفر عشق مرو!
جگرنداری،سفرعشق مرو! پرچم، پیشانیبند، انگشتر، چفیه، بیسیم روی کولش، خیلی بانمک شده بود؛ گفتم: « چیه خودتو مثل علم درست…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
دوشگا خفه کن
یادی از فرمانده سلحشور گردان حبیب لشکر ۲۷، شهید عمران پستی * متن ذیل خاطره ای است از عملیات کوهستانی…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
فریادی که جهان را لرزاند
روایت سردار شهید شهسواری از نحوه اسارتش به دست نیروهای عراقی غروب غربت و نای نیستان گلوله بود و سرمای…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
دوستمان را برای نجات دشمن کشتیم!
ساعت یازده شب حرکت کردیم. پنج نفر بودیم؛ چهار نفر هم دو ساعت قبل از ما رفته بودند قرار بود…
بیشتر بخوانید »