خبر شهادت
-
خاطرات شهدا
سید قرارش را با فرشته ها گذاشته بود
آن روزها که سالهاى فرشته و شکوفه بود، دوستى داشتم به نام سیدقاسم طباطبایى. سید آدم شوخ طبعى بود و…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
افسوس که همیشه چیزی کم است
رمل پیدا بود، اما هیچ کس را ندیدیم، صدای پشت بی سیم می گفت که آنها همان جایی هستند که…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
به یاد بابای دسته که غریبانه سر بریده شد
شهید محمد علی بابازادگان برادر بابازادگان مسئول دسته ما در عملیات آموزشی غواصی و رزم آبی خاکی به منظور حرکت…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
فارسی ها اومدن …
اکثر بچه های خرمشهر اسلحه نداشتند و فقط زخیمی ها را حمل می کردند. بعضی ها با استفاده از فرغون…
بیشتر بخوانید » -
خاطرات شهدا
تو کجا بودی امیر
گفتند از اتاق جنگ تماس گرفته اند با ” نورانی ” کار دارند. جهان آرا بود. نورانی که آمد پشت…
بیشتر بخوانید »